Thursday 5 April 2012

جلسه ٩ - زندگی و مرگ دموکراسی مستقیم در روسیه ١٩١٧



زندگی و مرگ شیوه دموکراسی مستقیم و نهادِ شوراهای نمایندگانِ
کارگران، دهقانان و سربازانِ سراسر روسیه در ١٩١٧


رضا فلاطون



این نوشته حاصل تحقیقی بمنظور پاسخ به سوال‌های زیر است:

-          شوراهای نمایندگان کارگران، دهقانان و سربازان در انقلاب ١٩١٧ روسیه (سویتها ) چگونه بوجود آمدند؟
-          پس از کمتر از یک هفته تظاهرات خیابانی، حکومت تزاری چگونه از پای درآمد؟
-          در همان روزهای اول سرنگونی دیکتاتوری تزار در روسیه، چگونه بسرعت نمایندگان ملیونها سرباز، کارگر و دهقان در روستاها، کارخانجات و گردانهای ارتشی انتخاب و سپس در کمتر از یک هفته در یک تشکیلات سراسری گرد هم آمدند؟
-          در طول دیکتاتوری تزار چگونه فرصت گسترشِ نفوذ احزاب، شامل احزاب سوسیالیست در فرودستانِ جامعه فراهم آمد و فرهنگ تحزب از چه زمانی در جامعه روسیه پدیدار شد؟
-          نقش و سهم بلشویکها در بوجود آمدن سویتها به چه اندازه بود؟
-          آیا قیام اکتبر ١٩١٧ توسط سویتها انجام شد؟ 
-          پس از قدرت گرفتن بلشویکها بر سر سویتها چه آمد؟
-          اهمیت تاریخی-فلسفی شکل گیری سویتها در روسیه ١٩١٧ چیست و مردم جهان از سرنوشت دموکراسی مستقیمی که شوراها به ارمغان آوردند چه آموختند و چگونه عبرت گرفتند؟ 


فهرست مطالب:

1-  زمینه های پیدایش شوراهای نمایندگان کارگران در قبل از انقلاب، تشکیل سازمان‌های غیر دولتی پشتیبانی جنگ
-۲ سوسيال دموكراتها و سازمانهاى كارگرى تداركات جنگ
                - ۳ سرنگونی رژیم تزار پس از یک هفته ناآرامی                       
-۴ تشكيل دولت موقت و تركيب آن
-۵ تغییرات در دولت موقت در فاصله مارس تا اکتبر
-۶ سرنوشت وابستگانِ رژيمِ سابق
-۷ تولد شوراهاى نمايندگانِ كارگران و سربازان (سویتها) در انقلاب فوريه
-۸ نقش دهقانانِ "دنیا دیده"
9-  فرمان اولِ کمیته نظامی سویتها
10- اولین کنگره سراسری نمایندگان شوراهای کارگران، دهقانان و سربازان روسیه
11 - سرنوشت سويتها پس از قدرت گرفتن بلشويكها
12- دومین کنگره سراسری نمایندگان شوراهای کارگران، دهقانان و سربازان روسیه
13 - کنگره‌های بعدی نمایندگان شوراهای کارگران، دهقانان و سربازان روسیه
-۱4 اهميت تاريخى-فلسفى شكل‌گيرى سويتها در انقلاب فوريه روسيه



-۱ زمینه های پیدایش شوراهای نمایندگان کارگران در قبل از انقلاب،
تشکیل سازمان‌های غیر دولتی پشتیبانی جنگ:
سنت ایجاد شوراهای کارخانجات از انقلاب ١٩٠٥ در روسیه وجود داشت، اگر آن انقلاب موفق به سرنگونی تزاریسم نشد اما در پیکره استبداد شکاف ایجاد نمود و برخی دستاوردهای آن چون تشکیل دوما مرتبا برای حکومت مطلقه ایجاد مزاحمت کرده و خاری در چشمشان بود.  استراتژی تزار در مقابل دوما عموما بر مبنای کم کردن اختیارات و نه  تعطیل آن بود، مثلا در چارچوب قانون، دوما قادر به استیضاح وزرای انتصاب شده از طرف تزار نبود.  از ابتدای تشکیل دوما احزاب سوسیالیست از جمله حزب بلشویک در انتخابات آن شرکت کرده و در آن نماینده داشتند.  ارتباط نزدیک احزاب سوسیالیست چون سوسیال دموکراتها با نهادهای صنفی و انقلابی کارگران چون شوراها نیز از نتایج انقلاب ١٩٠٥ بود که گذشت ۱۲ سال نتواست گسستِ قابل توجهی در خاطره و نحوه کارکرد آن ایجاد کند.  این ارتباط پس از شروع جنگ در ۱۹۱۴  بصورت همکاری نزدیک نمایندگان سوسیالیستِ دوما و اتحادیه کارگران کمیته صنعتی جنگ[1] ادامه یافت.

شروع جنگ جهانى اول در تابستان ١٩١٤ معادلات سياسى حاكم بر فعاليت اپوزيسيون چپ داخل روسيه را دگرگون و شرائط را از بسيارى لحاظ پيچيدهتر كرد.  فعاليتِ پليس تزارى در تحت نظر گرفتن انقلابيون و در دستگيرى و سركوب آنها (زمانى كه لازم بود) تشديد شد و فعاليت و موفقيت جاسوسان تزار در ميان آنها افزايش يافت[2].  در توصيف وضعيت نيروهاى انقلابى جورج كاتكف متن زير را به نقل از گزارش محرمانه پليس در اكتبر ١٩١٦ بازگو ميكند:

"...در حال حاضر بخاطر سربازى رفتن بسيارى از سازمان دهندگان و مشغول شدن اعضاى احزاب انقلابى با سازمانهاى داوطلب كمك به پشت جبهه، سازمانهاى انقلابى تقريبا وجود خارجى ندارند.  تلاش تعدادى از كنشگران يا گروه هاى كوچك براى ادامه فعاليت انقلابى با استفاده از محمل هاى قانونى چون گروه هاى كارگرى كميته صنعتى جنگ WIC تحت نظارت بخش فعاليتهاى جنايى پليس است و از حركات آنها مرتبا گزارش تهيه ميشود... "[3]

افزايش فشارهاى پليس پس از آغاز جنگ تنها سبب يا حتى عاملِ اصلى پيچيدگى شرائط براى فعاليت چپ نبود.  نحوه نگرش به موضوع جنگ و اختلاف آرا بر سر چگونگى زندگى و كنشِ سياسى در شرائط جديد به چالش اصلى سوسياليستهاى انقلابى، سوسيال دموكراتها و ديگر فعالين چپ و كارگرى تبديل شد.  پس از شكستهاى روسيه در سال ١٩١٥ از جمله در نبرد گورليس-تارلو[4] درجنوب لهستان كه طى آن در يك روز ١٤٠ هزار سرباز روسى اسير و ارتش سوم تزار كاملا نابود شد، اعتقاد به ناتوانى دستگاه ديوانى تزار در مديريت جنگ در ميان همه اقشار افزايش يافت.  در چنين فضايى دو طبقه مهم اجتماعى يعنى كارگران و صاحبان صنايع در ميان تعجب تئوريسينها و لعن و نفرين بسيارى از انقلابيون مارکسیست به يكديگر نزديك شده و اقداماتى مشترك براى سازماندهى عمليات مردمى و در استفاده از اين محمل براى رساندن صداى اعتراض خود آغاز کردند. 

تصميم به تشكيل كميته صنعتى جنگ كه درماه مه سال ١٩١٥ در جريان نشست صاحبان صنعت و تجارت اتخاذ شد از مهمترين نمونه هاى تلاش فوق بود.  اولين كنگره اين تشكيلات در جولاى آن سال به تريبونی قانونى براى انتقاد از تزاريسم مبدل گرديد. در آن نشست سرمايه‌دارانى چون گچكوف[5] و ترشچنكو[6] از زاويه ليبراليزم و مشروطه‌خواهى و رهبران كارگرى همچون گازدف از منظر حقوق اجتماعى، سياسى و صنفى خود به سخنرانيهاى تندى بر عليه نظام حاكم پرداختند.  تصميم به دعوت از نمايندگان اتحاديه كارگرى در كميته صنعتى جنگ و عضويت چند تن از آنها در شوراى رهبرى WIC توسط گوچكف اتخاذ شد، و هم او بود كه پس از دستگيرى اعضاى اين اتحاديه در ژانويه و در ٢٥ فوريه ١٩١٧ بلافاصله از مسكو به پتروگراد رفت تا دوما را براى آزادى آنها تحت فشار گذارد اما در نوبت دوم سير حوادث سريعتر از حرکتِ گوچكف پيش رفت.

كرنسكى در خاطرات خود مينويسد (نقل به معنا) 'بدون فعاليتِ همه جانبه سازمانهاى غير دولتى در طول جنگ، همچون اتحاديه كارگرىِ كميته صنعتى جنگ WIC، اتحاديه هاى شهرداريها و اتحاديه زمستوها و ارتباط وسيع آنها با بدنه ارتش و سربازان، وقوع انقلاب فوريه-مارس ١٩١٧، به شكلى كه حادث شد، امكان پذير نبود.'  با مطالعه خاطرات سوخانف، تحقيقات جورج كاتكف، رابینوویچ[7] و فیتزپتریک[8] به گفته كرنسكى ميتوان اضافه نمود كه بدون وجود اين سازمانهاى غير دولتى و فعاليت نسبتا آزاد آنها در فاصله ١٩١٧-١٩١٥، تشكيل شوراهاى نمايندگان كارگران، دهقانان و سربازان سراسر روسيه، آن گونه كه بلافاصله پس از انقلاب فوريه انجام شد و ايجاد قدرت دوگانه بين فوريه و جولاى امكان پذير نبود.  

-۲ سوسيال دموكراتها و سازمانهاى كارگرى تداركات جنگ:
نحوه نگرش انقلابيون چپ اعم از سوسيال دموكرات، سوسياليستهاى انقلابى، مژاريون، آنارشيستها و شخصيتهاى مستقل در خصوص جنگ طيف وسيع و رنگارنگى بود كه در منتها عليه آن لنين و حلقه كوچكى از بلشويكها قرار داشتند.  تفاوت مواضع لنين با بقيه انقلابيون نه در مخالفت برحق او با جنگ امپرياليستى بلكه در عدم تطابق تئوری مارکسیزم-لنینیزم با جزييات شيوه زندگى، كار و فعاليت صنفى و انقلابى کارگران در سالهای جنگ جلوه ميافت.  این موضوع موجب شد که فعاليتهاى سياسى بلشويكها در سالهاى منتهى به انقلاب فوريه ١٩١٧ در داخل کشور به نزديك صفر كاهش یافته تا جايى كه تنها تماس لنین با روسيه مدتها به نامه نگاری‌هاى خانوادگى به دو خواهرش محدود شود. 

در ٢٢ ژانويه ١٩١٧، حدود يك ماه پيش از نقطه اوج انقلاب فوريه و كمتر از پنج هفته قبل از سرنگونى کامل تزاريسم، لنين در پيامى به كارگرانِ جوان مينويسد:

"ما نسل قديمىتر، احتمالا تا شروع نبردهاى سرنوشت ساز انقلابى كه در حال نزديك شدن است زنده نخواهيم بود.  اما ميتوانم با اطمينان بگويم كه نسلِ جوان تر كه اينگونه خارق العاده در حركتهاى سوسياليستى در سويس و در نقاط ديگر دنيا تلاش ميكنند، سعادتِ مبارزه و پيروزى در انقلابِ پرولترى را خواهد داشت."[9]

چالشهاى فكرى پيش روى انقلابيون در دوران جنگ و خصوصا پس از شروع شكستهاى روسيه پيچيده‌تر و ظريف‌تر از تحليلِ امپرياليستى يا ناسيوناليستى جنگ بود، اين چالشها از جمله عبارت بودند از اينكه: آيا دفاع از مرزها يا حتى از شهرهاى روسيه (در زمان حكومت تزار) كمك به جنگ امپرياليستى است؟  آيا كار در واحدهاى صنعتى پشتيبان ارتش از جمله توليد جنگ افزار، تجهيزات دفاعى، خوراك و پوشاك و سرپناه براى حدود ١٨ ميليون سرباز روسيه كمك به جنگ امپرياليستى است؟  آيا سياستِ انقلابى ميبايستى تنها بر اساس اعتصاب، خرابكارى در توليد و زمينه سازى براى انقلاب جهانى كارگران بر عليه جنگ سرمايهداران و تبديل جنگها به 'جنگ داخلى' باشد آنگونه كه لنين ترويج ميكرد؟  آيا شركت در تشكل‌هاى غيردولتىِ پشتيبانى ارتش كه در زمان تشديد سركوبهاى داخلى، به تنها روزنه گردهمآيى، سازماندهى و اعتراض كارگران به حكومتگران بدل شده بود، مجاز بود؟  آیا انقلاب جهانى در آلمان و روسیه همزمان رخ میداد؟  این انقلاب چه زمانى به كارگرانِ آلمان ميرسيد، قبل يا بعد از شكست يا نابودى روسيه؟   شكست يا پيروزى تزار، كداميك وقوع انقلاب را تسريع ميكرد؟  (مثلا در قرن ١٨ پس از پيروزى تزار در جنگ با ناپلئون، روسيه شاهد قيامِ دسامبريست‌ها[10] بود اما پس از شكست سهمگين سال ١٨٥٥ در جنگ كريمه هيچ ناآرامى سياسى در كشور رخ نداد). 

بر اساس شيوه پاسخ به سوال‌هاى فوق، انقلابيون چپ حتى در داخل سازمانهاى خود ديدگاه‌هاى متفاوت و متمایز شكست طلب، دفاع طلب، انترناسيوناليست، زيمروالديست، زیمروالدیستهای سیبری خود-دفاع طلب و بسیاری طیف‌های بی‌عنوانِ دیگر تقسيم بندى ميشدند.  بعنوانِ نمونه خود-دفاع طلبان گروهى از منشويكها بودند همچون پوترسف[11] كه معتقد بود كارگران با شركت در تشكيلات غيردولتىِ پشتيبانى جنگ، از خودشان در مقابل اشغالِ آلمانها دفاع ميكنند نه از جنگ امپرياليستى.  در مقابل اینها عمده منشويكهاى زندان[12] در سيبرى داستان 'دفاع از خود' را نمى پذيرفتند اما همچنان معتقد بودند كه شركت در چنين سازمانهايى با توجيه استفاده از امكاناتِ قانونى براى سازماندهى كارگران و جذب آنها به حركتهاى سوسياليستى مجاز است. 

حتى گروهى از منشويكهاى انترناسيوناليست كه مخالف جنگ و خواهان برپايى سريع كنفرانس بين المللى صلح بودند، شركت كارگران را در كميته صنعتى جنگ بعنوان يك تاكتيك "موقتى" قبول داشتند اما با طرح شدن مطالبى چون دفاع از وطن و خانه و كاشانه و غيره  شديدا مخالف بودند.  گروهى از منشويكها همچون مارتف[13] و مارتينف[14] به شركت كنندگان در كنفرانس زيمروالد[15] در سوئیس (با شركت لنين و تروتسكى) نزديك بودند و هرگونه شركت كارگران در سازمان‌هاى پشتيبانِ جنگ را به هر دليل رد ميكردند.  چندگانگى بين منشويكها همزمان بود با حملات لنين به همه آنها كه مدعی بود هـيچ ماركسيستى تفاوت نظر بين منشويكها را نبايد جدى بگيرد، او همچنین منشويكهاى انترناسيوناليست و طرفداران زيمروالد چون مارتف را هم مورد حمله قرار ميداد كه آنگونه که وانمود میکنند واقعا طرفدار انقلاب جهانى پرولترى نيستد.[16]

جنگ تنها عامل چنددستگى منشويكها نبود، در طول عمر فعاليتشان آنها هميشه چندگانه و طيف‌گونه عمل كردند.  عدم وجود رهبرىِ مستبد (یا کاریزماتیک) در ميان منشويكها (بر خلاف رقيب) فضاى مناسبى را براى طرح نظرات متفاوت و جذب افرادی با روحیه مستقل بود.  اما اين نقطه قوت همراه بود با مشكلِ تصميم‌گيرى و اقدام سريع و هماهنگ در لحظات حساس مانند مقابله با قبضه انحصارى قدرت توسط بلشويكها.  

على‌رغم نظرات قاطع و شكست‌طلبانه لنين، در ميان بلشويكها نيز نظرات متفاوت وجود داشت اما در طول سالهاى جنگ تفاوت عمده آنها با منشويكها بيش از اختلاف نظرهاى داخلى، در فعاليتِ بسيار محدود و عملا عدمِ حضور آنها در جامعه بود.  پس از دستگيرى و تبعيد نمايندگانِ بلشويك دوماى چهارم، تحرك تشكيلات اين حزب به چند مورد زير منحصر شد: الف) اعضاى خارج از كشور، ب) اعضاى دستگير شده در زندان و در تبعيد، ج) عده اى انگشت شمار كه به زندگى و فعاليت مخفى ادامه ميدادند.  از افراد گروه آخر ميتوان به شليپانيكف[17] اشاره كرد كه بسيار شجاع و پر تحرك  بود و علاوه بر كار و فعاليت در كارخانجات چندين بار هم به خارج سفر كرد و با لنين، كولونتاى و كامنف دوستى نزديك برقرار كرد.  شليپانيكف هنگام مراجعت لنين در آوريل ١٩١٧ بهمراه او بود و بهنگام حركت از ميان جمعيت استقبال كننده در ايستگاه قطار 'فنلاند' در پتروگراد راه را براى لنين باز ميكرد.  پس از انقلاب اكتبر شليپانيكف مدتى كميسر (وزير) كار بود، در پاكسازى بزرگ[18] سالهاى ١٩٤٠-١٩٣٧ او نيز به فرمان استالين اعدام شد.

آلکساندر شلیپانیکف (1937-1885)
كميته صنعتى جنگ توسط صاحبان صنايعِ ليبرال و مخالف تزاريسم همچون گوچكوف[19] در مسكو، كونووالف[20] در پتروگراد و ترشچنكو[21] در كيِف پايه‌گذارى شد.  مخالفت با تزار انگيزه اصلى اين افراد براى براه انداختن اين تشكيلات بود و هر سه آنها از ابتدا براى شركت گروه‌هاى كارگرى و نمايندگان سياسى آنها در اين كميته حساب باز كرده بودند.  ترشچنكو از خانواده‌اى از ثروتمندان قديمى اوكراين بود، صاحب چند كارخانه شكر در كيف، يك انتشارات در پتروگراد و عضو دوماى چهارم بود.  ترشچنكو مدتی در دولت موقت وزير امور خارجه بود، پس از انقلاب اكتبر همراه با اعضای هیئت دولت در كاخ زمستانى دستگير شد و در زندان پتر و پل بازداشت بود تا اينكه در ١٩١٨ از حبس فرار كرد و به اروپاى غربى رفت. 

كونووالف حتى قبل از شروع جنگ مستقيما با بلشويكها از جمله با اسوورتسف[22] و از طريق او با ديگر گروه‌هاى انقلابى تماس گرفته بود و سعى داشت كميته‌اى براى تبادل اطلاعات و هماهنگى بين تمام مخالفان از سوسيال دموكراتها تا اكتبريستها بوجود آورد.  نمونه دیگر گوچکف بود که هم اکنون پس از نود و چند سال دوباره در میان تاریخدانان و حتی روزنامه‌های روسیه توجه زیادی را به خود جلب نموده.  ايدآل گوچكف آن بود كه نهاد سراسرى منتخب از كارگران جايگزين قدرتِ وزراى مستبد تزارى در خصوص مسائل كارگرى گردد. اتحاديه كارگرىِ كميته صنعتى جنگ هم از طرف پليس با يونيفورم و جاسوسانِ بى يونيفورم آن تحت فشار بود، هم از طرف رهبرانِ سرمايه دارِ كميته صنعتى جنگ براى تعديلِ جهت‌هاى تندِ ضد حكومتى به او گوشزد ميشد.   از طرف ديگر نيز لنين، بلشويكها و شكست طلبانِ تندرو این اتحادیه را مورد لعن و نفرين قرار ميدادند كه طبقه كارگر را در خدمت جنگ امپرىاليستى قرار داده است.  متن زير بخشى از اطلاعيه كميته پتروگراد بلشويكها در سال ١٩١٥ بر عليه گازدف و اتحاديه كارگرى كميته صنعتى جنگ است:

"رفقا خيانتى انجام شده است.  در ٢٩ نوامبر، تحت هدايت گوچكف، آقاى گازدف (رهبر اتحادیه) و همكارانش  در يك كمدى انتخاب نمايندگان پرولتارياى پتروگراد در بخش مركزى و پتروگرادِ كميته‌هاى صنعتى جنگ شركت كردند.  يك گروه معدود از خيانتكاران و مرتدهايى كه پشت سر طبقه كارگر وارد يك معامله مشكوك با بورژوازى شده‌اند و سازش ناپذيرى طبقاتى و همبستگى جهانى پرولتاريا را بخاطر تكيه زدن بر صندليهاى نرم و راحت كميته صنعتى با مديريت گوچكف اين نوكر دست نشانده استوليپين[23] زير پا گذاشته اند..."

كميته پتروگراد بلشويكها تنها گروهى نبود كه فعاليت اتحاديه كارگرى جنگ را يك نمايش كمدى ميخواند.  پروتوپوپوف[24] وزير كشور تزار در سالهاى ١٩١٧-١٩١٥ نيز گمان ميكرد اتحاديه كارگرىِ كميته صنعتى جنگ و سوسياليستهايى را كه زير چتر قانونى آن جمع شده بودند به بازى مشغولند و او آنها را كاملا تحت كنترل دارد.  پروتوپوپوف از فعاليت آنها گزارشات همه روزه و دقيق دريافت ميكرد.  با شروع ناآراميها در ده روز آخر فوريه، اعتماد به نفس و نظام فكرى دست اندركاران رژيم به یکباره متزلزل شد، از جمله پروتوپوپوف تصميم به دستگيرى تمامى رهبران اين اتحاديه سراسرى گرفت، اما اين اقدام بسيار دير هنگام بود و موجب هيچ گسستى در فعاليتهاى آنها نشد. 

-۳ سرنگونی رژیم تزار پس از یک هفته ناآرامی: 
در روزهاى ٢٥ و ٢٦ فوريه (٩ و ١٠ مارس در تقويم جديد) نارضايتى در ميان زنانِ حاضر در صف‌هاى طويل مواد غذايى آغاز شد، در طول دو سال قبل از آن قیمت مواد غذایی چند برابر شده و حضور میلیون‌ها سرباز در جبهه‌ها کار تولیدات کشاورزی را بیش از پیش با مشکل مواجه ساخته بود.  سوخانف در خاطراتش حكايت ميكند در ٢٤ فوريه از كارمندان جوانِ زن در وزارت كشاورزى می‌شنود كه انقلاب در حال آغاز شدن است.  او که از فعالین انقلاب ١٩٠٥، نویسنده و روزنامه نگار، با سالها زندگی مخفی و عضویت در حزب سوسیال دموکرات روسیه است، پيش خود مى‌انديشد كه وقتى اين جوانها كه نه انقلاب ديده‌اند و نه از تئورى آن آگاه هستند فكر كنند كه انقلاب دارد شروع ميشود، خبر را نمی‌توان جدی گرفت!  در روزهاى بعد ٢٧ و ٢٨ فوريه ناآرامیها ادامه يافته شعله آن تمام نقاط پايتخت را در خود فرو می‌برد. مردم بهمراه گروههاى زيادى ازسربازان خيابان‌ها را اشغال ميكنند.

در آغاز جنگ (۱۹۱۴ ) روسیه بزرگترین ارتش جهان را داشت، حدود ۱۲ ملیون سرباز و ۶ ملیون ذخیره.  شکست‌های سال ۱۹۱۵، پایین آمدن تولید کشاورزی، سیاستهای غلطِ اقتصادی چون منع خرید و فروش ودکا، ناتوانی حکومت تزار از بسیج ملی از جمله در سازماندهی پشتِ جبهه و ایجاد زنجیره تامین جنگ از یک طرف و ادامه و تشدیدِ سیاستِ سرکوبِ همه مخالفانِ داخلی و اداره کشور توسط باند جنایتکار راسپوتین از طرف دیگر، وضعیت ارتش و کشور روسیه را، در طول دو سال و نیم، از صاحبِ بزرگترین ارتش به ضربه‌پذیرترین و ضعیف‌ترینِ آنها بدل کرده بود.

تا پایان   ۱۹۱۶، پنج میلیون سرباز کشته، زخمی یا اسیر شده بودند و حدود دو میلیون نفر نیز محل خدمت خود را ترک کرده و غالبا با اسلحه به شهر و دیار خود بازگشته بودند.  در میان ۱۰ یا ۱۱ ملیون سربازِ باقی‌مانده در خدمت نیز اعتبار تزاریسم و سلسله مراتب ارتش و اتوریته افسران بالا دست از بین رفته بود.  پس از شکستهای سال ۱۹۱۵، نهادهای غیردولتی همچون اتحادیه شهرداریها[25] و زمستوو[26]  و سپس کمیته صنعتی جنگ به دلایلی چون کمک به عملیات پشتیبانی به بدنه ارتش دسترسی زیادی پیدا کرده بودند و این خود مقدمه سازمان یافتن سربازان در نهادهای مستقل چون شوراها بود. 

در تظاهرات خیابانی فوریه، سربازان هم تنها و جدا شده از هنگ‌هاى خود و هم در همان مجموعههاى نظامی اما همه جا بدون وجود افسران به خيابانها سرريز شدند و فوجهاى غيرنظاميان با حضور فعال زنان آنها را چون نگينى در ميان گرفته و بهمراهشان براه ميافتد.  انقلاب فوريه روسيه را ميتوان انقلاب زنان و سربازان ناميد.  كرنسكى، از نمايندگان جناح كارگر درمجلس دوما و نخست وزير دولت موقت از جولاى تا اكتبر، در خاطرات خود حكايت ميكند كه در روز 28 فوریه در ساعت   ۶  عصر جلسه ماهانه اطلاعاتی احزاب چپ[27] در آپارتمان او با حضور نمايندگانى از همه احزاب مخالف از جمله بلشويكها تشكيل شد، و در آن تقریبا همگی از عدم حضور فعال كارگران در حركتها ابراز نگرانى ميكردند. 

از ارتش سازمان‌يافته براى سركوب مردم در خيابانها خبرى نيست، پليس و نيروى قزاق سعى در كنترل جمعيت دارند، پليس در چندين نقطه اقدام به تير اندازى ميكند اما نيروى قزاق (آنگونه كه سوخانف روايت ميكند) بدليل نارضايتى‌هاى صنفى از بكار بردن زور خود دارى و حتى با رفتار خود بنوعى به جمعيت چراغ سبز هم ميدهد.  در روز ٢٩ فوريه جمعيت و سربازان در جلوى مجلس دوما متوقف ميشوند، كرنسكى و لوف[28] به نمايندگى از اعضای مخالف مجلس به ميان مردم رفته، آنها را بداخل دوما دعوت ميكنند و از سربازان ميخواهند كه گاردهاى محافظ دوما را خلع سلاح و محافظت از آنجا را بعهده گيرند، اما در جستجوى ساختمان اثرى از گاردهاى سابق ديده نميشود[29].  

نمايندگان مخالف دولت سپس ليستى از وزراى دولت تزار حاظر در دوما را براى دستگيرى تهيه ميکنند كه نفر اول آن شگلوويتف[30] وزير دادگسترى سابق است، كرنسكى حكم دستگيرى او را به وى اطلاع ميدهد، امنيت جانى او را تضمين ميكند و بخش محل اقامت وزراى دولت در مجلس[31] را براى نگهدارى زندانيان تعيين ميكند. سيل ديگر زندانيان نيز از سراسر شهر به همين محل راه پيدا كرده و ساختمان مجلس دوما حالت 'مدرسه رفاه ' در انقلاب ايران را پيدا ميكند.

در روز اول مارس تزار رسما از قدرت كناره گيرى و برادر خود دوک مایکل آلکساندروویچ را به جانشينى برميگزيند.  اين خبر صبح زود روز با تلگرام به كميته موقتِ دوما ميرسد و كرنسكى و اعضاى جمهوريخواه كميته تصميم ميگيرند تا خبر جانشینی را منتشر نکنند.  آنها بلافاصله با دوک مایکل آلکساندروویچ تماس گرفته تا او را از قبول جانشينى بر حذر دارند تا مجلس موسسان تشكيل و نمايندگان مردم روسيه نوع حكومت آينده را تعيين كنند و برادر تزار میپذیرد[32].  به این ترتیب در دوم مارس ١٩١٧ اعلامیه استعفای تزار و نامه انصرافِ دوک مایکل از جانشینی همزمان با هم در کشور منتشر میشود و روسيه براى هميشه (يا حداقل تا زمان تشكيل مجلس موسسان) با سلطنت خدا حافظى ميكند[33].

-۴ تشكيل دولت موقت و تركيب آن: 
شاخه ديگرِ ساختمان دوما در اختيار كميته موقتِ ديگرى بود، "كميته اجرايى موقتِ دوما"، در اين كميته اعضاى ليبرال مجلس دوما كه مخالف تزار بودند گرد هم آمده بودند تا تكليف مجلس دوما، جانشينى تزار يا ايجاد جمهورى، تشكيل مجلس موسسان و نحوه تشكيل دولتى موقت پس از انقلاب فوريه را مشخص كنند.  افراد كميته موقت دوما از طيف‌هاى مشروطه‌خواه و جمهوريخواهِ ليبرال بودند و سوسياليست‌ها (در ماه مارس) در اين جمع شركت نداشتند با يك استثنا و آن آلكساندر كرنسكى بود.  در روزهاى اول مارس كرنسكى مسئول رابط بين كميته موقت دوما و كميته اجوايى موقت سويتها بود تا اينكه در ٨ مارس سويتها رسما يك هيئت ٥ نفره را مسئول تماس دائم با دولت موقت كردند. (اعضاى كميته تماس عبارت بودند از چخيدزه، سوخانف، فيليپوفسكى، گيمر، اسكوبلف)  كرنسكى در خاطراتش مينويسد هنگامى كه با رهبرى سويتها در مورد تصميم خود براى پيوستن به كابينه دولت موقت مشورت كرد با مخالفت آنها روبرو شد بنابراين بر آن شد كه اين مسئله را مستقيما در جلسه عمومى كارگران و سربازان مطرح كند.  كرنسكى ميگويد كه وقتى پشت تريبون قرار گرفتم و در اين مورد آغاز به سخن كردم به خاطر حمايت حاضران لحظه به لحظه به انرژى و هيجان خودم اضافه ميشد، به كارگران و سربازان گفتم كه تنها تا زمانى كه آنها بخواهند در كابينه خواهم ماند.  در پايانِ اين سخنرانى كارگران كرنسكى را روى دست بلند ميكنند و در همان حال به طرف ديگر كاخ تورليد محل استقرار دولت موقت ميبرند، او اتفاق آن روز را يكى از بهترين خاطرات زندگى خود ميداند.

كميته موقت دوما در اطلاعيه اى كابينه دولتِ موقت را همگى از اعضاى اپوزيسيون دوما به اين شرح معرفى ميكند:

- نخست وزير و وزير كشور: لووف (مستقل)
- وزير امور خارجه: ميلياكف (رهبر حزب كادت، مشروطه خواه)
- وزير جنگ و نيروى دريايى (گوچكف، حزب اكتبريست، ليبرال، مسئول كميته صنعتى جنگ)
- وزير حمل و نقل: نكراسف[34] (ليبرال، قبلا كادت، طرفدار شركت سوسياليستها در دولت)
- وزير تجارت و صنعت: كونووالف (فراكسيون ترقى خواه، از مخالفان تزار در ميان صاحبان صنايع مسكو)
- وزير كشاورزى شينگارف[35] (كادت)
- وزير عدليه: كرنسكى[36] (حزب كارگر)
- وزير اقتصاد و دارايى: ترشچنكو (مستقل، از صاحبان صنايع اوكراين)
 
-۵ تغییرات در دولت موقت در فاصله مارس تا اکتبر:
در فاصله مارس تا سپتامبر ٤ بار كابينه ترميم شد و هر بار سوسياليستهاى بيشترى آمدند و ليبرالها خارج شدند.  دولتى كه بلشويكها در ٢٥ اكتبر بر عليه آن قيام كردند عمدتا از سوسياليستهاى انقلابى و منشويكها تشكيل ميشد و نخست وزير آن کرنسکی عضو اولين كميته اجرايى شوراهاى نمايندگان كارگران و سربازان در ماه مارس بود.  ترمیم کابینه در آوریل، جولای و سپتامبر بدنبال بحرانهای پیش آمده در آن ماه‌ها انجام شد.

بعنوان نمونه ترمیم کابینه دولت موقت در ماه آوریل به آن دلیل انجام شد که روزنامه‌ها برملا کردند که میلیوکوف وزیر امور خارجه دولت موقت چند روز قبل از آن نامه‌ای به متفقین نوشته و آنها را از تصمیم دولتِ موقت بر ادامه جنگ تا پیروزی مطلع کرده است.  پخشِ این خبر در پتروگراد خشم سربازان را برانگیخت، و همانروز پانزده هزار سرباز از هنگ‌ فنلاند، هنگ دوم دریایی بالکان و  هنگ مسکو بطرف کاخ مارینسکی[37] راهپیمایی کرده و خواهان استعفای میلیوکوف میشوند.  در ۲۱ آوریل بدعوت بلشویکها صد هزار نفر از کارگران در پتروگراد تظاهرات کرده و با شعار "همه قدرت بدست سویتها" براه می‌افتند.  تظاهرات کارگران با راه‌پیمایی به دعوت کادت‌ها برخورد کرده و درگیری بین طرفین منجر به زخمی شدن تعدادی از مردم میشود، شعارِ کادتها اینست: "به دولت موقت اعتماد کنیم".  گروه کوچکی از کارگران نیز شعارِ قیام مسلحانه بر علیه دولت موقت را میدهند.

روز بعد کمیته مرکزی بلشویکها با صدور اطلاعیه‌ای شعار قیام مسلحانه را نادرست میخواند و مطرح کردن چنین شعارهایی را ماجراجویی می‌خواند. روزنامه‌های دست‌راستی نیز بلشویکها را به تلاش برای شروع جنگ داخلی متهم می‌کنند.  کورنیلوف فرمانده نظامی منطقه پتروگراد خواهان انتقال و نصب گلوله توپ در خیابانها میشود اما سربازان و افسران هیچکدام اطاعت نمیکنند. کمیته اجرایی سویتها با انتشار اطلاعیه‌ای از دولت موقت پشتیبانی میکند به شرطی که دولت موقت در مورد نامه میلیوکف توضیح دهد.
بدنبال این وقایع دولت موقت عذر چند وزیر از جمله وزیر امور خارجه میلیوکوف را میخواند و بجای آنها چند وزیر سوسیالیست از منشویکها و سوسیالیستهای انقلابی را وارد کابینه میکند.  وزرای جدید عبارتند از اسکولبف، سرتلی[38] و چرنف.  
در طول هفته های اول مارس کمیته موقت دوما و کمیته اجرایی سویتها ميبايستى مرتبا از اين نقطه به آن نقطه مى رفتند يا تلفن ميكردند و واسطه پيدا ميكردند تا وابستگان رژيم سابق و افسرانِ ارتش را از انتقامجويى گروه هاى مردم حفظ كنند، مردمى كه گاها با مشت و لگد و چیزهایی که بدستشان ميرسيد، عدالت را بدست خودشان گرفته بودند.  كرنسكى که عضو هر دو ارگان یاد شده و وكيلِ دستگير شدگان انقلابِ ١٩٠٥ است به رعايت حقوقِ زندانيان حساس و نقشی فعال‌تر از دیگران دارد.  با تلاشِ او و دیگران روزهاى انتقال قدرت قربانيان زيادى نميگيرد و در طول ٧ ماه حكومت دولت موقت، روسيه آزادترين دوران تاريخ خود تا آن زمان و تا ٧٠ سالِ بعد را ميگذراند و هيچكس اعدام نميشود.  

نگارنده نگارش متنی جداگانه را در مورد سرنوشت وابستگان رژیم تزار، زندانيانِ دوما و مقامهای دولت موقت آغاز کرده، بصورت خلاصه میتوان گفت این افراد چند گروه بودند، دسته اول افرادی که پس از انقلاب اکتبر با دادگاه یا بدون آن اعدام شدند، مثلا تزار و خانواده‌اش و یا برادر او گراند دوک مایکل آلکساندرویچ[39] (که تزار او را به جانشینی برگزید و در همان روز،۱۵ مارس، او جانشینی را رد کرده و تصمیم را به عهده مجلس موسسان منتخب مردم واگذارد).  لیست اعدام شدگان فراتر از خانواده و وابستگان مستقیم تزار میرود، از آن جمله‌اند وزیر کشور تزار آلکساندر پروتوپوپوف[40] که گفته میشد با راسپوتین نیز ارتباط نزدیکی دارد و از طریق او به ملکه معرفی شده است.

سرنوشت گروه بعدی مرگ در زندان بود، کسانی چون رودزیانکو[41] رئیس کمیته موقت دوما از آن نمونه بودند که در دهه ۲۰ در سیبری جان سپردند.  افرادی همچون شینگارف اولین وزیر کشاورزی دولتِ موقت در سال ۱۹۱۸ در زندان کشته شدند، کسانی با استفاده از بی‌نظمیهای اول انقلاب از زندان فرار کرده و به غرب مهاجرت کردند مانند كونووالف از وزرای اولین کابینه دولت موقت.   بخش دیگر کسانی بودند که در نقاط محل اقامت خود، پس از انقلاب اکتبر، قربانیِ انتقامجویی مردم، یا گروه‌هایی که با آنها خرده حسابهایی داشتند، گشتند.  گفتیم که پس از انقلاب فوریه، تا حد زیادی جلوی اینگونه زیاده‌رویها، با این منطق که خشونت باعث بدنام شدن انقلاب میگردد، توسط کمیته موقت دوما و هم توسط کمیته اجرایی سویتها گرفته شده بود اما پس از انقلاب اکتبر اینگونه اتفاقات دوباره سیر صعودی گرفت. 

افرادی دیگری همچون میلیاکف[42] رهبر کادت‌ها و اولین وزیر خارجه دولت موقت، پس از ترکِ ، در خارج از روسیه بارها مورد حمله قرار گرفتند اما جان سالم بدر بردند.  در یکی از این تلاشها (اینبار از جانب یک دست‌راستی)، پدرِ ولادیمیر ناباکف[43] نویسنده نامدار روسیه که همراه میلیاکف بود کشته شد اما او آسیبی ندید.

افرادی چون پوریشکویچ [44]از فعالین رژیم در سرکوب انقلاب ١٩٠٥ که بعدها در ترور راسپوتین (همراه با دو شاهزاده رومانف) شرکت کرد پس از دستگیری توسط بلشویکها و گذراندن چند سال حبس عفو شد و به خارج مهاجرت کرد.  چندین تن همچون کرشچنکو از سرمایه داران و لیبرالهای مخالف تزار و از بنیان گذاران کمیته صنعتی جنگ در اوایل انقلاب (۱۹۱۸) زمانی که هنوز کنترل بروی بازداشتگاه ها کامل نبود از زندان گریختند و به کشورهای غربی رفتند. بنظر می‌آید علی‌رغم سرنوشت شوم تزار، بسیاری از اعضای خانواده، برادر و ده ها تن دیگر از وابستگان خونی رمانف ها و اعدامی های دیگر، اکثریت وابستگان به تزار و مقامات دولت موقت توانستند روسیه را به مقصد کشورهای اروپای غربی ترک کنند و بنابراین در مقایسه با رهبران مارکسیست (که اکثر سابقه‌دارهای آنها در دهه۳۰ اعدام شدند) ، این دو گروه در مجموع تقدیر بسیار بهتری داشتند. 

پس از به قدرت رسیدن استالین گرایش غالب به محو فیزیکی همه دست اندر کاران انقلاب اکتبر قرار گرفت، صرفه نظر از عقاید آنها.  این سرنوشت با پشتیبانی کامل آنها از رهبری استالین و حتی حل شدن کامل در آن هم عوض شدنی نبود.

-۷ تولد شوراهاى نمايندگانِ كارگران و سربازان (سویتها) در انقلاب فوريه:
تسلیم شدن تزاریسم و انتقال قدرت به كميته موقتِ دوما (بعدا بنام دولت موقت)، به گفته كرنسكى تنها ١٠٠ ساعت بطول انجاميد. در طول اين مدت كميته اجرايى سويتهاى پتروگراد نیز از بهم پيوستن شوراهاى سربازان و كارگران، بطور خود جوش سر برآورده و با كميته موقت دوما بر سر قدرت به رقابت ميپردازد.  مركز استقرار هر دو كميته كاخ توريد، محل دوما است.

در روز شنبه٢٥ام فوريه، در روزهاى اولِ ناآراميها، اتحاديه تعاونى هاى كارگرى[45] با همكارى چند نفر از سوسياليستهاى مجلس دوما (منشويكها) در دفتر مركزى اتحاديه در بلوار نوسكى[46] يك جلسه هماهنگى برگزار كردند، در جمع ٣٥ نفرى كه حضور داشتند نام چخيدزه، اسكوبلف، گازدف[47] رهبران بعدى تشكيلات شوراهاى كارگران، دهقانان و سربازان  سراسر روسيه بچشم ميخورد. در اين جلسه تصميم گرفته شد در ادامه سنتِ انقلاب ١٩٠٥ يك شورا از نمايندگان كارگران[48] ايجاد گردد.  پس از خروج از اين جلسه تمامی اعضاى اتحاديه كارگران وابسته به صنايع پشتيبانى جنگ WIC، توسط پليس دستگير شدند.  پروتوپوپوف وزير كشور همچنين تعداد بيشترى از افراد وابسته به اين اتحاديه را در ژانويه آن سال دستگير كرده بود.

تنها دو روز بعد با حمله مردم به زندان پتر و پل[49] اين نمايندگان از زندان آزاد و مستقيما به كاخ تورليد محل دوما رفتند و در اطاق شماره ١٣ آن ساختمان شوراى نمايندگان كارگران و سربازان پتروگراد را بنا نهادند.  با پيوستن نمايندگان ساير شهرها و دهقانان، اين نهاد واژه سراسرى را هم به عنوان خود افزود، در وضعيت قدرت دوگانه تا ماه جولای با دولت موقت در گردش روزانه امور مملکت به رقابت و قبول مسئولیت پرداخت. 

دو روز بعد، در صبح روز ٢٧ فوريه پس از آنكه دامنه تظاهرات و ناآراميها به تمام پايتخت كشيد، گروهى از سوسياليستهاى  پتروگراد به كاخ توريد محل دوما رفتند و از رهبرانِ اپوزيسيونِ دوما تقاضاى اختصاص محلى براى تشكيل جلسات خود كردند.  آنها ظاهرا با منشويكهاى عضو دوما از جمله اسكوبلف[50] و چخيدزه[51] تماس گرفتند تا محلى به جلسات آنها اختصاص يابد،  كرنسكى نيز مينويسد كه با او صحبت كردند و اطاق شماره ١٣ را او به آنها اختصاص داد، هر دوى اين روايات ميتواند درست باشد.  در  بعداز ظهر آن روز با حمله مردم به زندانِ پتر و پل اعضاى اتحاديه كميته صنعتى جنگ از جمله گازدف[52] از زندان آزاد شدند.  آنها مستقيما به محل دوما رفتند و در همان اطاق شماره ١٣ به سرعت مقدمات اجراى تصميم جلسه ٣٥ نفرى دو روز قبل را آماده كردند.

این افراد با تكيه بر ارتباطات و آشناييهاى موجود در اتحاديه و با استفاده از تلفن و پيك از همه كارخانجات پايتخت درخواست كردند تا به ازاى هر هزار كارگر يك نماينده و واحدهاى كمتر از هزار كارگر هم يك نماينده به اين شورا بفرستند.  اين گروه همچنين به واحدهاى ارتشى كه به انقلاب پيوسته بودند هم پيام مشابهى فرستادند.  تا ساعت ٩ همان شب تعدادى نماينده از كارخانجات خود را به اطاق ١٣ كاخ توريد معرفى كردند، بعضى از آنها معرفى نامه هايى از محل كار خود داشتند و بعضى هم شفاها خود را نماينده "معرفى ميكردند و در همان ساعت شب ٢٧ فوريه اولين جلسه شوراى نمايندگان كارگران در محل سالن اصلى دوما برگزار شد. سوخانف حكايت ميكند برخى از نمايندگان حتى معرفى نامه رسمى از موسسه خود مثلا با امضاى كارگران همراه خود داشتند و برخى شفاها نمايندگى خود را اعلام ميكردند.  تعداد شركت كنندگان در جلسه شب ٢٧ فوریه در گزارشى كه شش ماه بعد از آن روزنامه ايزوستيا چاپ كرد١٥٠-١٢٥ نفر قيد شده بود، در خاطرات سوخانف و زنزينوف اين تعداد ٢٥٠ نفر  آمده است. 

ارتباط نزديك سازمانهاى غير دولتى از جمله اتحاديه كارگرى كميته صنعتى جنگ با سربازان و بدنه ارتش از جمله دلايلى بود كه در همان يكى دو روز اول، شوراهاى نمايندگان كارگران واژه سربازان را هم به عنوان خود افزود و دعوت به معرفى نماينده را به يگانهاى ارتش (واحدهايى كه به انقلاب پيوسته بودند) نيز بسط داد.  در طول دو هفته تعداد نمايندگان كارگران و سربازان سراسر روسيه به ٣٠٠٠ نفر رسيد كه به نمايندگى از حدود ٣ مليون نفر از هم قطارانِ خود به عضويت اين نهاد درآمدند. 

در اولين جلسه عمومى شوراهاى نمايندگان كارگران و سربازان يك 'كميته اجرايى موقت' متشكل از افراد زير براى رهبرى اين نهاد انتخاب شد:
- اسكوبلف (منشويك، عضو دوما)
- چكيدزه (منشويك، عضو دوما)
- كرنسكى (حزب كارگر، عضو دوما)
- گازدف (منشويك، رهبر اتحاديه)
- سوخانف (منشويك، روزنامه نگار)
- بوگدانف (منشويك)

ديدگاه تند و تئوريك لنين در 'شكست طلبى'، حساب باز كردن برروى وقوع انقلاب جهانى و ناديده گرفتن واقعيتِ عملياتِ پشت جبهه كه تمام ابعاد زندگى و اقتصاد در شهرها و روستاها را تحت تاثير قرار داده بود، موجبِ ايزوله شدنِ بلشويكها در سالهاى منتهى به انقلاب فوريه ١٩١٧ گرديد.  در رهبرى نهاد سويتها پس از تشكيل آن حتى يك نفر بلشويك هم نبود و لنین هیچ ارزشی برای سویتها به شکل و ترتیبی که بلافاصله پس از انقلاب اکتبر ظاهر شد قائل نبود.  سوخانف مينويسد در روز بازگشت لنين به كشور او و چخيدزه (هر دو منشويك) از طرف كميته اجرايى شوراهاى نمايندگان كارگران مامور شدند در ايستگاه قطار به استقبال لنين بروند، وقتى لنين وارد سالن ميشود چخيدزه[53] سخنرانى را كه از قبل تهيه كرده بود در خوش آمد گويى ميخواند، لنين مى ايستد و بدون هيچ ابراز احساساتى گوش ميدهد، سپس بدون دست دادن يا خوش و بش با اين دو نفر راهش را ميگيرد و از سالن خارج ميشود تا براى استقبال كنندگان در خارج از ايستگاه سخنرانى كند.    

در روزهاى اول ماه مارس فعاليت كميته اجرايى موقت سويتها از اطاق شماره ١٣ فراتر رفت و يك شاخه از اطاقهاى كاخ توريد را در بر گرفت.  سويتها چندين كميسيون ايجاد كرده بودند، مانند تبليغات، مالى، واحد موتورى و غيره و غيره، رفت و آمد و انژى و سر و صدا در راهروها در ١٢ سالِ فعاليت دوما بى‌سابقه بود. در پشت همهمه و شلوغى دو ويژگى كاملا قابل تشخيص بود:

1) نظم و امنيت و سازمان قوام يافته اى كه با آنچه معمولا در روزهاى اول يك انقلاب مشاهده ميشود كاملا متفاوت بود، در هر جلسه عمومى يا در هر اطاق كميسيون راى گيرى برقرار بود و صداى كسى كه بگويد "موافقان دستشان را بالا بگيرند" مرتبا بگوش ميرسيد.

2) روحيه همبستگى و غير حزبى در بين افراد حكمفرما بود، در حاليكه رهبرى سويتها عمدتا با منشويكها  بود، در چندين كميسيون چون انتشارات (روزنامه ايزوستيا) و تبليغات حضور بلشويكها چون شليپانيكف يا افرادی با تفکر بلشویکی مانند استكلوف[54] دیده میشد.  سوخانف حكايت ميكند ديدن اينكه چگونه شليپانيكف و يك نفر از طيف راست منشويكها چون اهرليچ[55] بصورتى نزديك در كميته تبليغات همكارى ميكردند خالی از تفریح نبود.

یکی از جلسات عمومی سویتها در دوما (مارس ١٩١٧)



-۸ نقش دهقانانِ "دنیا دیده":
گفتيم كه سرپيچى سربازان از افسران و فروپاشى سلسله مراتب در ارتش از عوامل مهم سرنگونى تزاريسم در انقلاب فوريه بود.  ميتوانيم اين گزاره را به اين صورت نيز بيان كنيم كه سرپيچى سربازان از اجراى دستورات تنها دليل سقوط رژيم تزار در طول كمتر از يك هفته بود.  در نظام سنتى ارتشها در اروپا پست‌هاى افسرى و فرماندهى توسط اشراف براى فرزندان ذكور خود خريدارى ميشد، در چنين نظامى فاصله خانوادگى، فرهنگى و اقتصادى ميان افسران و سربازان بزرگتر و جدى‌تر از اختلافِ در يك تحصيلات متوسطه و ليسانسِ دانشكده افسرى بود.

بخش عمده هجده ميليون سربازان روسى را دهقانان تشكيل ميدادند، اينان اما در ارتش و در جبهه ها با گذر از سختيهايى مافوق تصورشان "دنيا ديده" شده و معصوميتِ روستايى خود را با همدلى و اتحادى نويافته معاوضه كرده بودند.  اينان نه لزوما با خواستگاه اقتصاديشان بلكه با رشته‌اى از خاطراتِ همراه با درد و رنج به يكديگر پيوند خورده بودند.  

با تغيير فناورى ادوات جنگى در طول قرن ١٩، و پس از چند دهه آرامش نسبى در جهان، در آغازِ جنگ جهانى اول، تصورات قبلى انسان از جنگ دستخوشِ تغييراتى جدى شد.  ديگر از يونيفورمهاى زيبا و رنگارنگِ رده هاى مختلف نظامى خبرى نبود، سربازان، افسران و حتى فرماندهانِ ارتشهاى متخاصم همگى با لباسهايى به رنگ خاك، غير قابل تشخيص در محيط ملبس شدند.   جنگهاى مستقيم و رو در رو، تن به تن يا گروهى و نقش شجاعتهاى فردى همگى جاى خود را با يك چيز عوض كردند: قدرتِ آتش.  قهرمانان، ترسوها و همه آنها كه ميان اين دو گروه جاى ميگرفتند براى در امان بودن از آتش دشمن، همه پشتِ خاكريزها پنهان شدند و بمنظور تمايز آن با تمام انواع گذشته، جنگ اول جهانى جنگ خاكريزها[56] لقب گرفت. 

دختران در شهرها و دهات بجاى زخمىهاى لنگان با سرهايى افراشته و مدالهايى بر سينه، با خيلِ موجی‌هاى روبرو بودند كه پراكنده خاطر و سر بزير مى آمدند و جز ترحم احساسى ديگر را در وجودشان برنمى انگيختند.  (در اولين ماه هاى جنگ اول هنوز پدیده "موجی" شناخته شده نبود از این رو صدها نفر از اولین موجيها در جبهه‌ها به جرم فرار از خط مقدم اعدام شدند).  تغييراتِ جديد در آرايشِ جنگى و سلسله مراتب و بافتِ شركت كنندگان همبستگى بيشترى ميان سربازان ايجاد كرد و سرنوشت مشترك آنها را به يكديگر نزديك كرده و از آنها يك نيروى سياسى بوجود آورد. 

در انقلاب روسيه سربازان اکثر يگانهاى ارتشى را رها كردند، در برخى از آنها بصورت گروهى و با ادوات نظامى و خودروها و در مواردی به شکل پراکنده و بدون نظم گروهی، آنها گاها افسران را هم زندانى كرده و در معدودى از يگانها افسران در درگيرى با سربازان كشته شده بودند.  پس از سرنگونى رژيم تزار سربازان از بازگشت به پادگانها و انتقامجويى افسران بيمناك بودند، از طرفى ترس افسران هم از انتقامجويى سربازانِ مسلح به یک گرفتاری جدی برای کمیته موقت دوما و سپس دولت موقت تبدیل شد چون افسران به این کمیته پناه میبردند.  در عين حال سرگردانى سربازان با اسلحه و مهمات در شهرها و روستاها نيز بنفع هيچكس نبود، براى انجام هر كارى از كسب قدرت سياسى تا كمك به حمل و نقل و توزيع ارزاق و سوخت یا بازگشت به پادگانها سربازان نياز به نظم، ديسيپلين و رهبرى داشتند. 

در اين ميان برنامه و ايده كميته اجرايى موقت سويتها و كميته اجرايى موقت دوما در خصوص حلِ مسئله سربازان با يكديگر بسيار متفاوت بود، هر دو ارگان كميته نظامى جداگانه خودشان را تشكيل دادند و براى جذب نظاميان و پياده كردن نظم مورد نظر خود به رقابت پرداختندسرشاخ شدن كميته نظامى سويتها و كميته نظامى دوما (دولت موقت) در طول ماه مارس يكى از فرازهاى فراموش نشدنى انقلاب فوريه است كه طى آن هيچ گلوله اى از تفنگى شليك نميشود اما بازار بحث و جلسه و پرخاش طرفین به یکدیگر[57]، اطلاعيه و صدور فرمان‌هاى متفاوت از دو سوى قدرت دوگانه بسيار گرم است. 

يكى از قهرمانان اين پرده از نمايش انقلاب فوريه و از رهبران كميته نظامى سويتها يك وكيل دعاوى است بنام سوكولف[58].   او مسئول كميته نظامى سویتها، سوسيال دموكرات نزديك به منشويكها، طراح و نويسنده "فرمان اول" كميته نظامى سويتها است، نوشته‌ای که تاریخنگاران دولتی رژیم استالین نیز نتوانستند به بهانه منشویکی بودن نویسندگانش ارزش و اهمیت آن را نادیده بگیرند.  اين فرمان در حالى نوشته شد كه اطاق مملو از نمايندگان سربازان بود، بسيارى در حال  ابراز عقيده بودند و ده‌ها تن از آنها در گرد ميز سوكولف[59] خم شده و در نوشتن تك تك جملات به او کمک ميكنند[60]:


9-  فرمان اولِ کمیته نظامی سویتها:

يكم مارس هزار و نهصد و هفده
براى اجراى فورى و كامل توسط همه نگهبانان و اعضاى ارتش، توپخانه و نيروى دريايى و واحدهايى كه توسط كارگران پتروگراد شناخته شده اند:
شوراهاى نمايندگان كارگران و سربازان مصوب كرده است كه:
۱) تمام گروه‌ها، گردان‌ها،  هنگ‌ها، آتشبارها، سواره نظام و همه دپارتمانهايى كه در ارتش و در ناوهاى جنگ به خدمت مشغول هستند ميبايستى در اسرع وقت كميته‌اى از نمايندگان منتخب افراد و رده‌ها در واحدهاى فوق الذكر را تشكيل دهند.
۲) تمام گروه‌هايى كه تاكنون به محل شوراهاى نمايندگان كارگران (و سربازان) نماينده اى نفرستاده‌اند ملزم هستند ازميان خود نماينده انتخاب كنند.  تمام نمايندگان ميبايستى با در دست داشتن مدارك مناسب تا ساعت ۱۰ صبح روز دوم مارس خود را به ساختمان دوما برسانند.
3) در تمام فعاليتهاى سياسى، واحدها تابع شوراهاى نمايندگان كارگران و سربازان (سویتها) و تابع كميته منتخب خود هستند.
۴) تمام فرمانهاى كميته نظامى دوما (منتخب كميته اجرايى موقت دوما) ميبايستى اجرا گردد مگر آنهايى كه با فرمانهاى صادر شده از سوى سويتها (اين نهاد) تناقض داشته باشند.
۵) تمام ادوات نظامى از قبيل اسلحه، مسلسل، خودروهاى مسلح و غيره بايستى در اختيار و كنترل كامل كميته هاى منتخب هنگ قرار گيرد و از تحويل آنها به افسران بهر شكل خود دارى گردد حتى اگر آنها بر تقاضاى خود اصرار ورزيدند.
۶) تمامى پرسنل تا زمانى كه در سر پست و در حال خدمت هستند ميبايستى از مقررات و ديسيپلين نظامى بطور كاملا پيروى نمايند.  در ديگر ساعات، هنگام فعاليتهاى اجتماعى، سياسى و شخصى  ميتوانند از كليه آزاديهاى شهروندى لذت ببرند و ملزم به اداى سلام نظامى به يكديگر نيستند.
۷) افسران ميبايستى با عنوانهاى رده خود خطاب شوند مانند آقاى سرهنگ، آقاى كنلل و غيره.  از بكارگيرى عنوانهايى چون جناب، حضرت و غيره بايد اجتناب گردد.  بى نزاكتى به سربازان در هر رده اى خصوصا "تو" خطاب كردن آنها ممنوع است و هر گونه تخطى از اين مورد يا سو تفاهم در خصوص آن ميبايستى توسط سربازان به كميته منتخب گروه گزارش شود.

اين فرمان بايستى در تمام گروه‌ها، گردانها، ناوهاى جنگى و تمام قسمتهاى صف و ستاد (براى پرسنل) خوانده شود.




10- اولین کنگره سراسری نمایندگان شوراهای کارگران، دهقانان و سربازان روسیه:[61]
اين كنگره در مدت سه هفته از ٣ تا ٢٤ ماه جون  با حضور ١٠٩٠ نفر از نمايندگان شوراهاى سراسر روسيه در پتروگراد برگزار شد، از ميان شركت كنندگان ٧٨٤ از حق راى برخوردار بودند.  حضور و فعاليت دوما و نمايندگان سوسياليست آن و سازمانهاى غير دولتى از جمله اتحاديه شهرداريها و كميته صنعتى جنگ و اتحاديه هاى كارگرى وابسته به آنها موجب ميشد كه به استثناى عده قليلى، تمامى ٧٨٤ نفر نماينده شورا، از جمله افرادى كه از نقاط دور دست آمده بودند وابستگى حزبى داشتند.  تعلق حزبى نمايندگانِ با حق راى به احزاب به اين ترتيب بود:

١) سوسياليستهاى انقلابى (٢٨٥ نماينده، ٣٨٪)
٢) منشويكها (٢٤٨ نماينده، ٣٣٪)
٣) بلشويكها (١٠٥ نماينده، ١٤٪)
٤) چندين حزب كوچكتر (١١١ نماينده، ١٥٪)

در زیر سطح اولیه آمار بالا، تغییرات زیادی در حال وقوع بود.  سوسیالیستهای انقلابی بخشی از کارگران و اکثریت دهقانان و سربازان را به خود اختصاص میدادند و تا اکثریت مطلق فاصله چندانی نداشتند اما از دلِ آنها یک بخش چپ[62] در حال تولد بود.  از میان منشویکها یک گروه شدیدا انترناسیونالیست[63] با رهبری مارتف وجود داشت با حدود ۴۰ نفر طرفدار.  تروتسکی و لوناچارسکی نیز یک گروهی حدود 35 نفر بدنبال خود داشتند که عنوان انترناسیونالیست‌های متحد[64] را بر خود نهاده بودند.  در میان منشویکها که بصورت طیف سیاسی بودند، سوسیالیستهای رادیکال و انترناسیونالیست همچون مارتف در یک طرف و در سمت مخالف افرادی با گرایشاتِ غیر سوسیالیستی و حتی لیبرال جای گرفته بودند. 

كنگره به اتفاق آرا از جمله تصويب كرد كه:
- تمامى متفقين بايستى جنگ با آلمان را متوقف و اعلام صلح همه جانبه نمايند،
- مجلس موسسان با انتخابات آزاد و حق راى مساوى تشكيل گردد،
- حق تعيين سرنوشت ملتهاى كوچكتر به رسميت شناخته شود،

كنگره همچنين با اكثريت ٥٤٣ موافق و ١٢٦ مخالف و ٥٠ غايب حمايت سويتها را از دولت موقت اعلام كرد و اضافه نمود كه وزراى سوسياليست در تصميمات خود بايد تابع سويتها باشند.  قبل از راى گيرى در اين خصوص سرتلى از رهبران منشويك در سخنرانى خود مطرح كرد كه "ما بايد از دولت موقت حمايت كنيم چون در حال حاضر حزبى در روسيه وجود ندارد كه (به تنهايى) قادر به حكومت باشد"  [پرانتز از نگارنده است]، در اين هنگام لنين از روى صندلى خود فرياد زد "وجود دارد".

در پايان، كنگره بعنوان بالاترين ارگان تصميم گيرى سويتها يك كميته اجرايى را انتخاب و مسئوليت رهبرى نهاد شواهاى نمايندگان كارگران، سوبازان و دهقانان سراسر روسيه را تا برگزارى كنگره بعدى بعهده كميته اجرايى قرار داد.

11 - سرنوشت سويتها پس از قدرت گرفتن بلشويكها:
قبل از گشايش كنگره بعدى در ٢٥ اكتبر، و بدون هماهنگى يا كسب موافقتِ كميته اجرايى سويها، بلشويكها تصميم به قبضه انحصارى قدرت گرفته و لنين خصوصا اصرار ورزيد كه اين تصميم قبل از گشايش كنگره دوم به اجرا گذاشته شده و تكميل گردد.  تروتسكى حكايت ميكند كه به دستور او، بعنوان رئیس كميته اجرايى سويتهاى پتروگراد، گشايش كنگره دوم از ٢٠ به ٢٥ اكتبر به تاخير افتاد تا كار تدارك و انجام قيام تكميل گردد.  تروتسكى در هماهنگى كامل با لنين در روز ٢٥ام نيز ساعت گشايش كنگره را تا ٩ شب به عقب انداخت چون در طول روز هنوز كار تسخير كاخ زمستانى، محل استقرار دولت موقت، كامل نشده بود.  نگارنده جزييات تصميم لنين و مباحثات جلسه كميته مركزى حزب بلشويك در روز ١٠ اكتبر را در رساله اى جداگانه با نام "نقدى فلسفى به تصميم كميته مركزى حزب بلشويك در ١٠ اكتبر ١٩١٧" تشريح كرده است.  در جلسه فوق بلشویکها تصمیم میگیرند علی‌رغم حضور اقلیتی در کمیته اجرایی سویتها و بدون مشورت با آن کمیته و قبل از گشایش کنگره دوم سویتها، قدرت را انحصارا در دست بگیرند و این کار را با نام و مشروعیتِ "سویتها" انجام دهند. اینجا بخشی از نتیجه گیری این رساله را نقل میکنیم:

"راى‌گيرى در پايان جلسه ده ساعته روز دهم اكتبر (بامداد ١١ ام) در كميته مركزى بلشويكها از مهمترين لحظات تاريخى قرن بيستم بود، لحظاتی كه سرنوشت اروپا و جهان بر سر يك دو راهى سرنوشت‌ساز در يك مسير تعيين جهت ميداد.  در يك طرف لنينيزم، استالينيزم و توتاليتاريزم چپ (در نظر برخى از متفكرين تولد توتاليتاريزم راست نيز عكس‌العملى در مقابل ظهور كمونيزم در روسيه بود) و در طرف ديگر قبولِ قواعد دموكراسىِ درون شوراها (سويتها) بود.  نمايندگان سويتها با آراى عمومى مردم پس از فعاليتهاى انتخاباتى و تبليغى  برگزيده نشده بودند، آنها نماينده مستقيم كاركنان واحدهاى صنعتى، دهقانان روستاها و فرستادگانِ چند میليون سرباز در پادگانها و جبهه‌ها بودند و پيشنهاد لنين په انجام قيامِ انحصارى بلشويكها، قبل از راى گيرى در كنگره سويتها، بمعناى زير پا گذاردن  قواعد دموكراسىِ توده‌اى، دموكراسىِ پرولتاريا، دموكراسىِ كارگران و سربازان، دموكراسىِ شوراها و سويتها بود."[65]

هدف لنين از پايان كار قيام قبل از گشايش كنگره دوم آن بود كه ١) كنگره را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد، ٢) كنگره تحت جو حكومت و قدرت بلشويكها برگزار شود ٣) صرفه نظر از هر تركيب يا جهتى كه كنگره اتخاذ كند، حتى با اكثريت بلشويكها، آنها مجبور نباشند اقلیتِ منشویکی یا سوسیال دموکرات را در قدرت سهیم نمایند. 

12- دومین کنگره سراسری نمایندگان شوراهای کارگران، دهقانان و سربازان روسیه:
كنگره دوم عملا در فضايى گشايش يافت كه گاردهاى سرخ بلشويك اكثر نقاط حساس از جمله ساختمان اسمولنى محل برگزارى كنگره را در اختيار داشتند. اكثريت منشويكها و بيش از نيمى از سوسياليستهاى انقلابى بعنوان اعتراض به اقدام بلشويكها محل كنگره دوم را ترك كردند. روز بعد گاردهای سرخ از ورود مجدد تعدادی از این نمایندگان (که تصمیم خود را عوض کرده بودند یا برای کنجکاوی به محل کنگره بازگشته بودند) جلوگیری کردند.  نگارنده مقاله جداگانه‌ای را به برگزاری این کنگره و گشایش مجلس موسسان در اوایل دسامبر ١٩١٧ اختصاص خواهد داد.

13 - کنگره‌های بعدی نمایندگان شوراهای کارگران، دهقانان و سربازان روسیه:
گزارش محتوای و ترکیب نیروها در کنگره‌های بعدی سویتها که تحت حکومت بلشویکها انجام شد همانقدر ضروریست که گزارش سخنرانیها و صف‌بندی نیروها در کنگره‌های حزب رستاخیز.  پس از قدرت‌گیری بلشویکها، شوراهای نمایندگان کارگران، سربازان و دهقانان با وساطتِ تروتسکی، عملا به تشکیلات بلشویکها ملحق شدند و بعنوان جزئی از سلسله مراتب آن حزب، ویژگی انتخابی بودن و قدرت مستقلِ تصمیم‌گیری خود را کاملا از دست دادند.

-۱4 اهميت تاريخى فلسفى شكل‌گيرى سويتها در انقلاب فوريه روسيه:
از اوائل قرن هجده حركت كشاورزان و اعضاى واحدهاى كوچك اقتصادى قبيله‌اى بطرف شهرهاى بزرگ آغاز شد و ظهور توده‌ها معادلات سياسى را در اروپا تحت تاثير قرار داد.  در اواخر همان قرن انقلاب صنعتى روند فوق را شتاب بسيارى بخشيد و كارگران بعنوان يك طبقه اجتماعى با پرستيژ و قدرت قابل توجه وارد صحنه سياست شدند.  پس از ١٩١٤، ميليونها نفر از دهقانان راهى جبهه هاى جنگ شدند و سربازان نيز به نيروى عمده اجتماعى-سياسى بدل شدند. 

لحظات شكل گيرى تشكيلات شوراهاى نمايندگانِ كارگران و سربازان در عصر روز ٢٧ فوريه ١٩١٧ در كاخ تورليد پتروگراد نقطه عطفى در تاريخ دوران مدرن بود.  اين اولين بار بود كه در خلاء قدرت ايجاد شده از به زانو درآمدن رژيمى مستبد، بخش عمده طبقات فرودست جامعه، كارگران و سربازان بدون دنباله روى از كاريزماى رهبرى فردى و بى نياز به روخوانى جمله به جمله از دستورالعملهاى يك ايدئولژىِ علمى (يا غير علمى!)، بصورتى خود انگيخته اما با ساز و كار تشكيلاتىِ آماده و نهادينه شده، گرد هم ميآمدند تا مستقيما در كار تعيين سرنوشت خود شركت كنندشكل‌گيرى تشكيلات سويتها در طول كمتر از يك هفته چند روز از ٢٥ تا آخر فوريه كه در اواخر در طول چند نهادينه شده سويتها بر پايه اى بجا مانده از اين دستاوردها شكل گرفت:
1) اتحاديه كارگرى كميته صنعتى جنگ،
2) حضور و فعاليت منشويكها و سوسياليستهاى انقلابى دوماى چهارم و صحنه‌هاى سياسى-اجتماعى روسيه در طول جنگ،
3) سنت و خاطره شوراهاى نمايندگانِ كارگران در انقلاب ١٩٠٥ كه گذشت ١٢ سال هنوز آن را به ورطه فراموشى نسپرده بود.

تصميم بلشويكها در ده اكتبر آنسال براى قبضه انحصارى قدرت نقطه پايانى بر تجربه شوراها (سويتها) بود.  لنين قدرت را بصورتى بازگشت ناپذير از شوراهاى نمايندگان كارگران-سربازان-دهقانان گرفت و آن را بمنظور انجام مراحل پيش‌بينى شده در سوسياليزم علمىِ ماركس و انگلس در دست خود و سپس كميته مركزى بلشويكها و نهايتا استالين قرار داد.  لنين پس نابودى سويتها بعنوان ارگانِ تصميم گيرنده، آنها را بعنوان بخشى از تشكيلاتِ بلشويكها در آن جذب و حل كرد.  علاوه بر روسيه انقلاب اكتبر همچنين نقطه پايانى بر تجربه مستقلِ حكومتى شوراها در تمام جهان بود چرا كه پس از كشتن شوراها و در اختيار گرفتن معشوقِ او (انتخاب آزاد و قدرتِ تصميم‌گيرىِ مستقل)، لنينيزم هيچگاه به اينكار اعتراف نكرد، همچنان خطبه را بنام شوراها خواند، سكه را بنام او ضرب كرد و حكومت خود را شوروى خواند. 

از آن پس وجه تمايز ايدئولژى و دموكراسىِ مستقيم براى هيچ ملتى امكان پذير نشد، تجربه شوراها بدون هيچ جرم و جنايتى همراه با كمونيزم و توتاليتاريزم و فجايع آن شايد براى هميشه به خاك سپرده شد و ملتها ليبرال دموكراسى را بعنوان تنها راه موجود براى شركت در اداره امور خود پذيرا شدند.



کتاب‌شناسی:
 
Basil, John D.: The Mensheviks in the Revolution of ١٩١٧'

Walking, Jacob: The rise of Democracy in pre-revolutionary Russia'

Fitzpatrick, Sheila A.: The Russian Revolution

Katkov, George:  Russia ١٩١٧, The February Revolution

Kerensky, Alexander F., The Catastrophe, Kerensky’s own story of Russian Revolution

Rabinowitch, Alexander: The Bolsheviks Come to Power, the Revolution of ١٩١٧ in Petrograd

Sukhanov, N.N.: The Russian Revolution ١٩١٧, Eyewitness Account translated by Joel Carmichael

Treadgold, Donald W.: Lenin and His Rivals

Trotskey, Leon: History of the Russian Revolution


زیرنویسها:


[1] Labor Union of War Industrial Committee (WIC)
[2] در آتش سوزى دفتر مركزى پليس بهنگام اوج تظاهرات مردم در ٢٧ فوريه ١٩١٧، سوابق بسيارى از اين جاسوسان براى هميشه از بين رفت.
[3] George Katkov, ‘Russia 1917, The February Revolution’ p. 234
[4] Gorlice-Tarnów
[5] A. I. Guchkov
[6] Mikhail Tereshchenko
[7] Alexander Rabinowitch,
[8] Sheila A Fitzpatrick
[9] George Katkov's 'Russia ..' p.32
[10] Decembrists
[11] A. N. Potresov
[12] Siberian Mensheviks
[13] Julius Martov
[14] Martynov
[15] Zimmerwald Conference
[16] Basil, John D.  'The Mensheviks in the Revolution of 1917'
[17] Alexander Shlypanikov
[18] Great Purge
[19] Alexander Guchkov
[20] A. I. Konovalov
[21] Mikhail Tereshchenko
[22] I. I. Skvortsov-Stepanov
[23] Pyotr Stolypin
[24] Alexander D. Protopopov
[25] Union of Municipalities
[26] Zemstovs
[27] Information Bureau of the Parties of the Left
[28] Lvov
[29] Kerensky, Alexander F., The Catastrophe, Kerensky’s own story of Russian Revolution
[30] Scheglovitov
[31] Government Pavilion
كرنسكى صبح زود تلفن برادر تزار را كه در آپارتمان يكى از دوستانش اقامت دارد گرفته و به منشی او پيام ميدهد كه تا با آنها ملاقات نكرده هيچ تصميمى نگيرد.  چند ساعت بعد اعضاى كميته موقت مایکل آلکساندروویچ را در همان آپارتمان ملاقات ميكنند، ابتدا رودزیانکو رئيس كميته موقت طی سخنرانی یک ساعته از برادر تزار ميخواهد كه از قبول قدرت سر باز زده و آن را را تا تشكيل مجلس موسسان به طور کامل به دولت موقت وانهد.  پس از آن مایکل آلکساندروویچ تصميم ميگيرد طبق توصيه جمهوريخواهان بيانيه كوتاهى به مردم روسيه صادر و عدم قبول جانشينى تزار را از سوى خود را به اطلاع عموم برساند. به اين ترتيب خبر تصميم تزار و اعلاميه برادر او، همزمان در روز 2 مارس (تقویم قدیم) منتشر و عملا پایان تزاریسم و پایان حکومت رومانف‌ها اعلام میگردد.
در سپتامبر همان سال، پس از تلاش کورنیلف برای کودتا،دولت موقت تا تشکیل مجلس موسسان صبر نمیکند و روسیه را جمهوری اعلام میکند.
نكراسف قبل از انقلاب فوريه معتقد بود تزار و دربار او كشور را بسوى نابودى سوق ميدهد و همراه با چند تن ديگر بر روى طرح كودتايى كار ميكرد كه طى آن قرار بود آلكسى پسر ١٣ ساله تزار به گروگان گرفته شود، سپس تزار استعفا و برادرش دوك مايكل را به جانشينى خود برگزيند. نكراسف در پى ريزى كميته صنعتى جنگ و در شركت دادن منشويكها در رهبرى آن فعال بود.  پس از انقلاب اكتبر نكراسف با بلشويكها هيچ  مخالفتى نكرد، به شهر و ديار خودش برگشت و سرش به كار خودش بود، در ١٩٢١ چند ماهى در آنجا زندان بود و سپس آزاد شد.  او دوباره در اوايل دهه ٣٠ چند بار زندانى و آزاد شد تا اينكه بالاخره در سال ١٩٤٠ بدستور استالين اعدام شد
شینگارف پزشك بود، در انقلاب ١٩٠٥ شركت داشت، در نوامبر ١٩١٧ توسط بلشويكها دستگير شد و در ژانويه ١٩١٨ در زندان به قتل رسيد
كرنسكى نخست وزیر دولت موقت از جولای تا اکتبر و لنين هردو متولد شهر اوليانوسك (سیمبیرسک) در ساحل رود ولگا،  كيلومترى شرق مسكو در ساحل رود ولگا بودند، پدر كرنسكى مدير دبيرستانى بود كه لنين در آن درس ميخواند و پدر لنین بازرس آموزش و پرورش آن منطقه بود و خانواده آنها با هم دوستى داشت.  كرنسكى در سال ١٩٠٢ پس از تحصيل تاريخ، فلسفه و وكالت از دانشگاه پتروگراد پايتخت روسيه فارغ التحصيل ميشود.  در جريان انقلاب ١٩٠٥ او وكالت از قربانيان خشونت دولتى را دادگاه‌ها به عهده گرفت و در همان سال به اتهام همكارى با انقلابيون به زندان افتاد.  در دوماى دوم روسيه زمانى كه هر دو شاخه حزب سوسيال دموكرات در مجلس شركت كردند كرنسكى هم از طريق حزب كارگر و يكى از شاخه هاى جداشده از سوسياليستهاى انقلابى به دوما راه يافت، در دوماى دوم اين حزب ١٠٠ نماينده داشت. کرنسکی قبل از تسخیر کاخ زمستانی توسط بلشویکها فرار کرده و به فرانسه و سپس به امریکا مهاجرت کرد.
[37] Mariinskii Palace (کاخ زمستانی)  دولت موقت در پایان مارس از محل دوما به این قصر تغییر مکان داد
[38] Tsereteli
[39] Grand Duke Michael Alexandrovitch
[40] Alexander Protopopov
[41] Rodzianko
[42] Pavel Milyukov
[44] Vldimir Purishkevich
[45] Union of the Petrograd Workers' Cooperatives
[46] Nevsky Prospect
[47] Kuzma Gvozdev
[48] Council of Worker's Deputies
[49] Peter and Paul Prison
[50] M. I. Skobelv
[51] Chkheidze
[52] در چهارمين تركيبِ دولت موقت كه از ٢٥ سپتامبر آغاز شد، گازدف وزير كار بود
[53] چخیدزه پس از قدرت گرفتن بلشویکها به فرانسه مهاجرت کرد و در سال 1926 در پاریس خودکشی کرد
[54] Steklov
[55] Alexander Ehrlich
[56] Trenches War
[57] نگاه  کنید به درگیری لفظی اسکولوف از سویتها و رودزیانکو ریئس کمیته موقت دوما در روز  مارس به روایت جورج کاتکف
[58] N.D. Sokolov
منابع قلیلی در مورد سوکولف مطلب دارند که همه به زبان روسی است.  او متولد سال 1880 و مرگش در 48 سالگی در 1928 اتفاق افتاده اما دلیل آن مشخص نیست.  سوکولف فرزند یک پزشک است، در انقلاب 1905 و پس از آن چندین بار به زندان می‌افتد و به منشویکها نزدیک است.
[60] See George Katkov ‘Russian Revolution 1917’, pp 363-375
[61] First Congress of All Russian Soviet Deputies of Workers, Peasants and Soldures
[62] Left SR
[63] Menshevik Internationalist
[64] United Internationalists
[65] رضا فلاطون: نقدى فلسفى به تصميم كميته مركزى حزب بلشويك در جلسه ١٠ اكتبر ١٩١٧